(بخش 8) (1393/5/8) (12:10:15 ظهر)
بروجن را بهتر از سمیرم دیدیم. همه چی مهیا بود. مِن جمله سرویس بهداشتی که نیاز رفع حاجت را به خوبی پاسخ می داد. در آنجا بستی خوردیم و کمی هلو خریده به سمت شهرکرد "به راه افتادیم". در مسجد بین راهیِ خوبی نماز خوانده و دوباره "به راه افتادیم". درشهرکرد که هوایش کمی خنک بود شکم را سیر کرده با وقفه "به راه افتادیم"
(کلا در این مسافرت "به راه می افتادیم"!!! رسیدن به مقصد، شروع "به راه افتادن" دیگری بود که لابد نشستن و تفریح کردن ما را نمی شاید!) حال به فارسان و شاید کوهرنگ میرویم. باشد که به جای خوشی برسیم!
موسیقی متن: اگه بگی که میمونی،
منو به هرچی که بخوام میرسونی#
#مسابقه ی خودشیرینی: جای خالی را با توجه به شعر پر کنید: شاعر خطاب به ...
جواب الزاما باید منغوز* و آمیخته با طنز باشد.
فرصت ارسال آثار فقط و فقط تا زمان مرگ بنده!!!
* منغوز: کلمه ای خویشتن در آوردی به معنای مورد نغز واقع شده! اصن همون جک!